جدول جو
جدول جو

معنی دل دوستی - جستجوی لغت در جدول جو

دل دوستی(دِ)
عشق. محبت قلبی: من (اراقیت) ترا (اسکندر را) از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی).
هر مایه که از غذاش دادند
دل دوستیی درو نهادند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حالت پول دوست، عمل پول دوست
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ)
دولت خواهی. دولت پرستی. خیرخواهی:
ز دولت دوستی جان بر تو ریزم
نیم دشمن که از دولت گریزم.
نظامی.
و رجوع به دولت خواهی شود
لغت نامه دهخدا
(تَءْ فَ دَ)
به کسی یا چیزی علاقۀ فراوان داشتن. (فرهنگ عوام)
لغت نامه دهخدا
(مِلْ لَ)
حالت و چگونگی ملت دوست. و رجوع به ملت دوست شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پول دوستی
تصویر پول دوستی
حالت و عمل پول دوست پول پرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم دوستی
تصویر کم دوستی
دوستان اندک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال دوستی
تصویر مال دوستی
مال پرستی، امساک بخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دوری
تصویر دل دوری
تنفر از یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دستی
تصویر دو دستی
تیغی که درازی آن باندازه دو دست باشد، با دو دست بوسیله هر دو دست: (دو دستی شمشیر میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
دل بستن، عشق ورزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نسبت دروغ به کسی دادن، در را بستن، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
تهمت زدن، اضافه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هر چیزی را از دو طرف بسته بندی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ناسازگاری، بی دوستی
دیکشنری اردو به فارسی